اولین شیره جانم
نیم ساعت به ساعت ملاقت مونده بود پرستاری داخل شد و به بقیه گفت که بیرون منتظر باشن و به من کمک کرد که به پسرم شیر بدم چه لحظه غریبی بود همیشه فکر می کردم از شیر دادن بدم می یاد ،ولی وقتی صورت فرشته ای می بینی که برای سیر شدنش چقدرتقلا می کنه دوست داری شیر که سهله جونتو هم براش بدی وای که چه لذتی داشت اینکه موجودی به این ظریفی از شیره جونت بخوره موقع مکیدن با اون لبای نازت مدام مک میزدی و صورتتو این ور و اون ور می کردی برای پیدا کردن سینم ،و لی خیلی اذیت نشدم پسرم انگار صد سال بود شیر می خورد کاملا حرفه ای بود ،ماشالله سریع شروع کرد به مکیدن از هون لحظه اول شکمو بود.این اولین ارتباط دو نفره ما تو این دنیا بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی