آبتین باور یک رویا

گفتن اذان تو گوشای نازت

1392/3/27 16:00
682 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت ملاقات رسید من از قبل به خانواده همسرم گفتم که به کسی زمان زایمانم و نگن و بعد همه تو اون جشنی که قراره بگیرم شرکت کنن ولی وقتی من تو اتاق عمل بودم به همه فامیلا شیرینی پخش کرده بودن و همه متوجه شده بودن و برای ملاقاتی همه اومدن می گفتن ما تا جشن طاقت نداریم خلاصه یکی می اومدو اون یکی می رفت و کلی ازت تعربف می کردن ، بین این همه ملاقات کننده ها ، رعنا که وارد شد واقعا سو پرایز شدم چون فقط چند روز  پیش باهاش صحبت کردم و فکر نمی کردم برای دیدنمون بیاد بیمارستان ، کلی ذوق زده شدم و خیلی خوشحالم کرد نمی دونی چقدر قربون صدقت رفت ،پسرم رعناجون هم دوست خوبمه و هم همکار مامانیه خیلی دوسش دارم چون خواهر ندارم برام مثل خواهرمی مونه  ، خلاصه هر کسی هم یه چیزی می گفت و دیگه وقت ملاقات داشت تموم شد که عموی بابایی ( عمو مسلم ) که خیلی مرد شریف و متدینیه ،ازما اجازه گرفت و بعد تو گوش راستت اذان و گوش چپت اقامه خوند و بعدش سه باراسمتو تو گوشت تکرار کرد البته این کار مستحبه ولی من دوست داشنم که اینکارو انجام بدن ،و بعدش همه برای سلامتیت و عاقبت به خیر شدنت صلوات فرستادن، همه رفتن و فقط مامانم پیشم می موند دوباره دلم گرفت که باید بابایی بره ولی خوب فردا انتظار به سر می رسه.

 رسول خدا (ص) می‌فرمودند: «در گوش راست نوزاد اذان و در گوش چپش اقامه بگویید؛ چرا که بچه را از شیطان حفظ می‌کند>>

 

پسندها (2)

نظرات (0)