آبتین باور یک رویا

اولین چکاپ آبتین

1392/3/29 15:30
869 بازدید
اشتراک گذاری

روز سوم بود با بابایی و مامان سودی رفتی برای چکاپ اولیه پیش دکترسمسامی من نمی تونستم باهات بیام عزیزم،وقتی که پیشم نبودی حتی اگه تو یه اتاق دیگه بودی دلم کلی برات تنگ می شد و ،منتظر بودم که مامانم تو رو آورد تو اتاق ، دیدم فقط زیر پوش و پوشکت تنته، تعجب کردم از مامانم پرسیدم پس چرا لباس تنت نیست که مامانم گفت دکتر گفته که تو تب کردی و اگه دیر متوجه می شدم خدای نکرده تشنج می کردی دیونه شدم وای خدای من ، ما که فقط یه پیرهن آستین بلند تنت کردیم اصلا اهل لباسای ضخیم نبودیم ولی تو از همون موقع که فسقلی بودی گرمایی بودی عزیزم ، سریع مامانم بردت حموم و با آب ولرم شستت و از اون به بعد فقط تاب تنتن می کردیم و حتی از پوشیدن شورت هم کلافه می شدی دیگه اون لباسای سر همی هم که آرزوی پوشیدنت داشتم نتونستم تنت کنم با اینکه خیلی نا زک بودن ، حتی پنجره ها رو دیگه باز می ذاشتیم و کولرها هم روشن بودن و هیچ چیزی روت نمی نداختیم خوب تجربه نداشتیم خیلی وقت بود بچه کوچک دو رو برمون نبود منم دیگه راحت شده بودم از اون به بعدم هر بچه ای رو می دیدم که لباس زیاد می پوشوندن  دلم می سوخت واگه راه داشت به مامانش می گفتم که پتو رو از رو شون بردارن آخه تابستون بود و هوا گرم بود .

پسندها (4)

نظرات (2)

فاطمه
16 تیر 94 16:49
به من هم سر بزنید و با نظر های خوشکلتون خوشحالم کنید
کوثر
27 تیر 94 13:15
سلام شما به وبلاگ من مراجعه کنید من ایمیلم رو در پست خصوصی گذاشتم . رمزش :1381 بعد عکسی که از نی نی تون میخواین تو مسابقه شرکت داده بشه رو برای من ایمیل کنید . منتظرتونم