آبتین باور یک رویا

فرشته ای از آسمان فرود آمد

1392/3/27 12:0
674 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت 12 روز دوشنبه بود صدای گریه ملوسکم ، عشقم ، زندگیم ،عمرم و .... هر چی بگم کم گفتم و تو فضای اتاق عمل پیچید عزیزم آهنگ صدات با به دنیا اومدنت زیباترین ترانه زندگیم بود و نفسات تنها بهانه نفس کشیدنم و وجودت تنها دلیل زنده بودنمه، همه پرستارو گفتن وای ، ماشالله چه قدی داره و وقتی تو رو از کنار پرده بیرون آوردن ویکم اونورتر گذاشتنت رو تخت، که خون وچربی که دورت بود تمیز کنن  من برای اولین بار روی ماهتتو دیدم اونجا خدارو به معنای واقعی کنارم حس کردم مدام نگات می کردم حس عجیبی داشتم که تا اون لحظه تجربش نکرده بودم ، بعدش با پوآر بینی مجرای تنفسیت  رو باز می کردن و من دلم می سوخت ولی خوب چه کار می شد کرد ، باید تمیز می شدی که راحت نفس بکشی جیگر مامان ،مدام گریه می کردی و همه می خندیدن و می گفتن که چه پسره شیطونی ، بعد سریع آوردنت پیش من ، وای خدای من این پسرمه پاره تنمه همون شکلی بودی که تصورشو می کردم ، آخی چقدر شبیه من و بابابزرگ ناصرتی ،حتی پرستاراهم گفتن لباش و پشت لباش کپی مامانشه ، دیگه باید می رفتی نمی دونم کجا انگار باید چکاپ  و شسته می شدی و لباس تنت کنن ، تو این مدت شکم منم بخیه می کردن منم همه رو متوجه می شدم یه جوری شده بودم دیگه حالم بد شده بود از پرستار کمک خواستم دوباره حالم بهم خورد ، بخیه طولانی تر از زمان به دنیا اومدن تو بود و من تو حالت گیج و بی حالی تو فکر تو بودم و مدام خدارو شکر می کردم که تو سالمییییییییییییییییییییی و نذر کردم به خاطر سلامتیت به شیر خوارگاه آمنه یه مبلغی رو کمک کنم .

پلک جهان می پرید ، دلش گواهی میداد ،

اتفاقی می افتد ،اتفاقی می افتد

و.................. فرشته ای از آسمان فرود آمدفرشتهفرشتهفرشته

 

             

پسندها (3)

نظرات (1)

آمنه
23 فروردین 94 22:54
خدا حفظش کنه برات عاطفه جون. چقدر قشنگ همه چیزو نوشتی. عالی بود.