مرخصی استعلاجی
سال پیش تو قسمت اداری بودم وکارم خیلی راحتربود ، گرچه همیشه تدریسو دوست داشتم ولی با این حالم سخت بود با 30 تا دانش آموز سر و کله بزنم ولی از شانسم امسال حتما باید تدریس می گرفتم ،گرچه این دوران با بچه ها با اون احساسای بچگونشون کلی خاطرات خوب داشت ، ولی چون مسئولیت داشت و من مدام حالم بد می شد یکمی سخت گذشت و من همش تو دفتر دبیران تو خودم بودم ، یه روز انقدر حالم بد بود که نیم ساعت بیشتر نتونستم تحمل کنم وبا گریه و حال بد از مدیرم اجازه گرفتم و سریع پیش دکترم رفتم اونم برام مرخصی استعلاجی برای یک ماه نوشت منم به مدرسم خبر دادم و کلی خوشحال شدم که حداقل خونم و فقط نگرانیم برای دانش آموزام بود که چند روز بعد براشون موقتا یکی از همکارا رو فرستاده بودند و یکم خیالم راحت شد و از فرداش برای روال اداری مرخصیم اقدام کردم که چقدر هم سخت بود همه این یه ماهشو بنده خدا مادرم دوندگی کرد ،3هفته بعد هم نوبت ویزیت از طرف دکترای تامین اجتماعی بود، کلی استرس داشتم تا مرخصیمو تایید کنن ، وقتی رفتم بدون هیچ معاینه ای مرخصی 1 ماهمو تایید نکرد گفت 2 هفته کافیه که من گفتم من سه هفته می شه که تو مرخصیم و گفت پس آخر هفته دیگه باید بری سر کار یکم ناراحت شدم ولی حداقل این مدت تو خونه بودم .آخر هفته که شدرفتم سر کارم وارد کلاسم که شدم باورم نمی شد بچه ها با تزیین بادکنک و شیرینی و کلی نوشته های زیبا خیلی سوپرایزم کردن چقدر این بچه ها احساسات لطیفی داشتن نمی دونستم انقدر به من وابسته شدن همچین منو بغل می کردن و و از معلم قبلی گله می کردن که خیلی خوشحال شدم دیگه همه جریانو فهمیدن بعد از اونم مدام در مورد نینیم که پسره یا دختر یا سوالای مختص سنشون می پرسیدن بعضی وقتام لباس یا پاپوش کادو می دادن ، دیگه به روال عادی کارم برگشتم و با حال بدم یه جوری سر می کردم .